جامی (اورنگ سوم تحفة الا حرار)/یوسف کنعان چو به مصر آرمید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | جامی (اورنگ سوم تحفة الا حرار) (یوسف کنعان چو به مصر آرمید) از جامی |
' |
یوسف کنعان چو به مصر آرمید صیت وی از مصر به کنعان رسید بود در آن غمکده یک دوستش پر شدهی مغز وفا پوستش ره به سوی مهر جمالش سپرد آینهای بهر ره آورد برد یوسف از او کرد نهانی سال کای شده محرم به حریم وصال! در طلبم رنج سفر بردهای زین سفرم تحفه چه آوردهای؟ گفت: «به هر سو نظر انداختم هیچ متاعی چو تو نشناختم آینهای بهر تو کردم به دست پاک ز هر گونه غباری که هست تا چو به آن دیدهی خود واکنی صورت زیبات تماشا کنی تحفهای افزون ز لقای تو چیست؟ گر روی از جای، به جای تو کیست؟ نیست جهان را به صفای تو کس غافل از این، تیره دلاناند و بس!» جامی، ازین تیره دلان پیش باش! صیقلی آینهی خویش باش تا چو بتابی رخ ازین تیرهجای یوسف غیب تو شود رونمای