بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۲۱
بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۲۱
۱۳۲۱ دومین سال
در حالی که ایران به رهبری شاه جوان برای حل مشکلات سیاسی میکوشید، سالی دیگر آغازشد، سالی همراه با قحطی، بیماری و ناامنی!
برخلاف تحریکات خارجی، چنان روابط صمیمانهای میان شاه و مرم وجودداشت که موجب شگفتی متفقین و باعث بازنگری نظر ایشان در سیاست خود گردید!
شاهنشاه در کتاب خاطرات خود مینویسند:
- «روزی که در سن بیستودو سالگی مسئولیت تاج و تخت ایران را به عهده گرفتم، خویشتن را با مشکلات فراوانی روبهرو یافتم ...»
مهمترین این مشکلات در درجه نخست، موضوع سیاست خارجی و سپس آشفتگی اقتصادی مملکت بود. با بستن پیمان سهجانبه، ایران بیطرفی را که سیاستی شکستخورده انگاشتهمیشد در عمل کنارگذاشت و در پی اعلان جنگ با آلمان، در سال ۱۳۲۱ روابط خود را با کشور ژاپن نیز قطع کرد و آقای نجم، وزیرمختار ایران در توکیو، به تهران خواندهشد.
بدین ترتیب سیاست خارجی ایران رفتهرفته رنگ روشنتری به خود میگرفت و به رهبری پادشاه جوان، دولت ایران میکوشید مملکت را از حالت یک کشور اشغالشده، خارجکند و به عنوان یک دولت متفق دوشادوش کشورهایی که با رژیم آلمان نازی میجنگیدند، قراردهد.
اما در همین حال، قحطی و تیفوس مملکت را به سختی تهدیدمیکرد. با آغاز سال ۱۳۲۱، تیفوس، مرض کشندهای که از جبهه جنگ به ایران راه یافتهبود، در سایه فقر به سرعت پخش میگشت.
انبارهای غله ایران نیز در اختیار متفقین قرار گرفتهبود و مازاد آن برای سیرکردن مردم کافی نبود. سختی زندگی و کمبود خواربار در سال ۱۳۲۱ به درجهای رسید که بنگاههای نیکوکار، از راه غذا دادن به گرسنگان، به مبارزه با گرسنگی برخاستند. در هر گوشه شهر دستهدسته مردمی که برای گرفتن یک وعده غذا از مراکز نیکوکاری به صف ایستادهبودند، جلب توجه میکرد. از برگزاری مراسم جشن تولد شاهنشاه در سال ۱۳۲۱ نیز به همین خاطر و بنا به دستور خودشان جلوگیری و اعتبار آن صرف کمک به فقرا شد.
جیرهبندی ...
کمبود نان، نفت، قند، شکر و سایر نیازمندیها، رفتهرفته به جیرهبندی همگانی منتهی شد. در این هنگام هزینه زندگی نسبت به سال ۱۳۱۵ در تهران، ششصد درصد افزایش یافتهبود.
ناامنی و ناآرامی نیز بلای دیگری بود که در سایه آشفتگیهای سیاسی و اقتصادی به مملکت روی آورد و چنین بهنظر میرسید که متفقین هم از دوران هرجومرج دوباره، ناراضی نیستند زیرا با استفاده از این جنگافزار، آنها بهتر میتوانستند دولت مرکزی و پادشاه جوان ایران را جهت انجام هدفهای خود زیر فشار قراربدهند.
شاهنشاه مینویسند:
- «متفقین مصمم بودند اختیارات مرا تضعیف نمایند، زیرا تصورمیکردند بدان وسیله تسلط آنها بر کشور آسان خواهدبود ...»
اما مردم که مانند پادشاه خود از دستاندازی بیگانه به سختی بیزار بودند، برخلاف برانگیختنهای سیاستهای خارجی، صمیمانه از شاه جانبداری میکردند و با همه مشکلات و سختیهای خود، در هر فرصتی از بروز احساسات نسبت به شاه خودداری نمیکردند، چندان که این دلبستگی و علاقه بین شاه و مردم، شگفتی متفقین را برانگیخت و موجب آن شد که پادشاه جوان را، به چشم دیگری نگاه کنند.
به خاطر ناآرامیهای سیاسی، در نخستین روزهای سال ۱۳۲۱ کابینه سهیلی فروپاشید و چون مرحوم مؤتمنالملک حاضر به تشکیل دولت نشد، دولت قوام روی کار آمد. مرحوم سهیلی در دولت فروغی وزیر امور خارجه بود و پس از آنکه فروغی به خاطر ضعف مزاج از ریاست دولت کنارهگیری کرد و به وزارت دربار برگزیدهشد، به سهیلی دستور تشکیل کابینه دادهشد. نخستین دولت سهیلی چند ماهی بیش عمر نکرد تا آنکه در پایان سال ۱۳۲۱ پس از کنارهگیری قوام، باز هم وی پست ریاست دولت را پذیرفت.
اهریمن ناامنی آشکار میشود!
در حالی که دولت مرکزی با تمام قدرت سرگرم حل و فصل مشکلات سیاسی و مبارزه با قحطی و بیماری بود، و شاه با تکیه به احساسات مردم در برابر درخواستهای نامحدود و نامشروع دولتهای اشغالگر پافشاری به خرج میداد، اهریمن ناامنی برای خودنمایی فرصتی مناسب به دست آوردهبود.
در کتاب خاطرات شاهنشاه میخوانیم:
«بعضی عشایری که سالها بود از طرف پدرم خلع سلاح شدهبودند، از سربازان فراری و افراد و انبارهای ارتش به طور قاچاق اسلحه خریده و مجدداً دست به غارت و تاراج دهات زدند ...
هنگامی که متفقین کوپنهای جیرهبندی را برای توزیع بین افراد یکجا به رؤسای عشایر میدادند، اغلب آنها کوپنها را میفروختند و ثروتی را که بدین ترتیب به دست میآوردند برای عملیات مسلحانه خود صرف میکردند ...»
منطقه آذربایجان، به ویژه رضائیه و قسمتی از کردستان، مرکز فتنهانگیزی و یورش آشوبگران بود. آشوبگران کُرد، روستاها را غارت کردند و شهر رضائیه را تحت محاصره گرفتند. برای فرونشاندن این آتش که هر روز دامنه آن گسترش مییافت، شاهنشاه به طور شخصی دست به اقدام زدند و با فرستادن گروههایی از افسران و سربازان، این موضوع را پایان دادند.
هنگام فرستادن نیرو برای حل مشکلات آذربایجان و کردستان، شاهنشاه گروهی از نمایندگان مجلس را به حضور پذیرفتند و به ایشان گفتند:
- «آنچه راجع به استقرار امنیت و آرامش در آن منطقه لازم بود، اقدامشد و دیروز شخصاً این موضوع را مراقبت کردم. در سربازخانه رفتم و وضعیت نیرویی که فرستادهمیشود بازدید نمودم، دستورات لازم را دادم و مخصوصاً توصیه نمودهام که نیروی اعزامی نه فقط باید در استقرار آرامش سعی و مجاهدت نماید، بلکه باید محبت و مهربانی نسبت به مردم نمایند و کاری کنند که جبران بدبختیهای آنها بشود و جراحات آنها التیام پذیرد، ساز و برگ نیروی اعزامی که فردا حرکت میکند از هر حیث کامل و رضایتبخش است و بنابراین در قسمت امنیت دولت قدم خود را برداشته و حالا موضوع اصلاح وضعیت مردم ستمدیده باقی میماند که خواستم آقایان نمایندگان منتخبه مجلس را ملاقات نمایم تا از نزدیک به طرز فکر و نیت آقایان آگاه شده، مشورت بشود و آنچه به نظر آقایان میرسد پیشنهاد نمایند تا زودتر اقدام شود ...»
در سال ۱۳۲۱، که دومین سال پادشاهی محمدرضاشاه پهلوی به شمار میرفت، کوشش شاهنشاه بیشتر به پشتیبانی از نیروی ناتوان مردم به کار گرفتهمیشد. مردمی که جنگ، قحطی، فقر، مرض و ناامنی توانی برای ایشان باقی نگذارده بود.
وقتی اوضاع آذربایجان و کردستان به حال عادی برگشت و امنیت در آن نقاط پابرجا گشت، شاهنشاه برای بهبودی صدمات و خسارات وارده، یکمیلیون ریال به اهالی کمک کردند.
برای ساختمان یک دبیرستان و پایانبخشیدن به ساخت بیمارستان شهرداری قزوین نیز دومیلیون ریال هدیه دادند و دستورفرمودند تمام هزینه تهیه آب خوراکی بوشهر، که دچار خشکسالی شدهبود، از کیسه جوانمردی ایشان پرداخت شود.
ضمن توجه به گسترش دانشگاه، اعلیحضرت دستوردادند دانشکده معقول و منقول که در سال ۱۳۱۸ تعطیل شدهبود، از نو بازگشایی شود و شروع به کار کند.
روزگار شاهنشاه در این سال تاریک و شوم، بیشتر میان مردم میگذشت. به دیدار مردم میشتافتند و هر کجا مشکلی میدیدند برای حل آن کوشش میفرمودند.
غرش توپهای جنگ در سراسر سال ۱۳۲۱ نیز از جبهه جنگ اروپا به گوش میرسید و پیشامدهای آن جنگ خانمانسوز، از همه روی دامنگیر ملت و کشور ایران بود.
در این سال، دولت ایالات متحده نیز کمکم شماری از لشگریان خود را با لوازم و ساز و برگ به ایران واردکرد تا در اجرای برنامه کمک به متفقین و مبارزه با آلمان نازی، پایبندی خود را به متفقین از راه پشتیبانی ارتش سرخ نشان دهد و با استفاده از راههای ایران، اسلحه و مهمات به شوروی بفرستد.
بدین ترتیب سالی دیگر از پادشاهی شاهنشاه گذشت، در حالی که شاه و مردم از مشکلات روزافزون کشور رنج میبردند و به انتظار پایان جنگ بودند تا بلکه سایه شوم آن از سر این سرزمین نیز کوتاه شود ...