اوحدی مراغهای (غزلیات)/هم ز وصف لبت زبان خجلست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (هم ز وصف لبت زبان خجلست) از اوحدی مراغهای |
' |
هم ز وصف لبت زبان خجلست | هم ز زلف تو مشک و بان خجلست | |
تا دهان و رخ ترا دیدند | غنچه دل تنگ و ارغوان خجلست | |
دل به جان از رخ تو بویی خواست | سالها رفت و همچنان خجلست | |
دیده را با رخ تو کاری رفت | دل بیچاره در میان خجلست | |
عذر مهمانم، ای صبا، تو بخواه | که تو دانی که: میزبان خجلست | |
ای قلم، شرح حال من بنویس | که ز بی خدمتی زبان خجلست | |
اوحدی کی به پیشگاه رسد؟ | آنکه از خاک آستان خجلست |