اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/نمیرد هر که در گیتی تو باشی یادگار او را

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۲ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (نمیرد هر که در گیتی تو باشی یادگار او را)
از اوحدی مراغه‌ای
'


نمیرد هر که در گیتی تو باشی یادگار او را چراغی کش تو باشی نور با مردن چه کار او را؟
اگر نه دامن از گوهر بریزد چون فلک شاید که هر صبحی تو برخیزی چو خورشید از کنار او را
دلم لعل لبت بر دست، اگر پوشیده می‌داری من اینک فاش می‌گویم! به نزدیک من آر او را
مجو آزار آن بیدل، که از سودای وصل تو دلش پیوسته در بندست و جان در زیر بار او را
سر زلفت پریشانی بسی کرد، از به چنک آید بده تا بی و بر بند و به دست من سپار او را
بحال اوحدی هرگز نکری التفات اکنون چو می‌گویی، غلام ماست، یاری نیک دار او را
نگاهی کن درو یک بار و او را بنده خود خوان گذاری کن برو یک روز و خاک خود شمار او را