اوحدی مراغهای (غزلیات)/به آن سرم که: سر خود ز می چو مست کنم
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (به آن سرم که: سر خود ز می چو مست کنم) از اوحدی مراغهای |
' |
به آن سرم که: سر خود ز می چو مست کنم گذر به کوچهی آن ترک میپرست کنم به خیره سوختنم دست یافت دوست، مگر به چاره ساختن آن دوست را به دست کنم به گردن دلم از نو درافگند بندی از آن کمند چو آهنگ بازرست کنم دلم به دام بالها در اوفتد چون صید چو یاد صید که از دام من بجست کنم هوای قد بلندش مرا چو پست کند نوای گفتهی خود را بلند و پس کنم دلم به تیر غمش خسته گشت و میخواهم که جان خود هدف آن کمان و شست کنم گرم طلب کنی، ای اوحدی، ازان درجوی که من به خاک سر کوی او نشست کنم