اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/شنیدم کز هوسناکان جوانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه) (شنیدم کز هوسناکان جوانی) از اوحدی مراغهای |
' |
شنیدم کز هوسناکان جوانی | به ناگه فتنه شد بر دلستانی | |
رخش زرد و تنش باریک میشد | جهان بر چشم او تاریک میشد | |
شبی بیدار بود، از عشق نالان | پریشان گشته چون آشفته حالان | |
دلش را آتش سودا برآشفت | چو آتش تیزتر شد باد را گفت: |