اوحدی مراغهای (غزلیات)/مشتاق یارم و به در یار میروم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (مشتاق یارم و به در یار میروم) از اوحدی مراغهای |
' |
مشتاق یارم و به در یار میروم | دلدارم اوست، در پی دلدار میروم | |
تا بینم آفتاب رخ او ز روزنی | مانند سایه بر در و دیوار میروم | |
او در میان دایرهی خانه نقطهوار | من گرد خط کوچه چو پرگار میروم | |
صدبار چون خلیل مرا سوختند وباز | همچون کلیم در پی دیدار میروم | |
دوشم نشان دوست به بازار دادهاند | عیبم مکن که بر سر بازار میروم | |
با یادش ار برهنه به خارم برآورند | گویی که: بر حریر، نه بر خار میروم | |
با صوفیان صومعه احوال من بگوی | کز خانقاه بر در خمار میروم | |
از گردنم حمایل تسبیح برگشای | امشب که من به بستن زنار میروم | |
گویی: دلیل چیست که خود شربتی نساخت؟ | از پیش این طبیب، که بیمار میروم | |
بیچاره شد ز چارهی کار من اوحدی | زانش وداع کردم و ناچار میروم |