انوری (قصاید)/تیر ستم فلک خدنگست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | انوری (قصاید) (تیر ستم فلک خدنگست) از انوری |
' |
تیر ستم فلک خدنگست | شهد شره جهان شرنگست | |
گردون نخورد غمت که شوخست | گیتی نخرد دمت که شنگست | |
بر کشتی عمر تکیه کم کن | کاین نیل نشیمن نهنگست | |
در کوی هنر مباش کان کوی | اقطاع قدیم شالهنگست | |
منصب مطلب که هرکجا هست | هر خرواری همین دو تنگست | |
با جهل پناه کاندرین باغ | بر بید همیشه بادرنگست | |
بر گردن اختیار احرار | اکنون نه ردیست پالهنگست | |
در پنجهی موش خانهی من | زینست که ناخن پلنگست | |
تا چهرهی آرزو نبینم | بر آینهی امید زنگست | |
بویی نبرم همی ز شادی | باز این چه گلیم و آن چه رنگست | |
زیر قدمم همیشه گویی | کز زلزله خاک بیدرنگست | |
با من که زمین به آشتی نیست | زینست که آسمان به جنگست | |
من روبه و پوستین به گازر | وین گرسنه شرزه تیز چنگست | |
تا تیره شده است آبم از سر | اشکم به خلاف آن چو زنگست | |
پنهانگریم ز مردم چشم | زیرا که جهان نام و ننگست | |
گویند ز سنگ و هنگ دوری | دانی که نه جای سنگ و هنگست | |
در حنجرم از خروش مستور | صد نغمهی زیر نای و چنگست | |
ای صدر جهان مپرس کز چرخ | در موزهی بخت من چه سنگست | |
با دست شکسته پای جهدم | در جستن ناگزیر لنگست | |
دریاب مرا و زود دریاب | کین دست شکسته نیک تنگست | |
در زین مراد باد رخشت | تا رخش سپهر بسته تنگست |