انوری (غزلیات)/خهخه به نام ایزد آن روی کیست یارب
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | انوری (غزلیات) (خهخه به نام ایزد آن روی کیست یارب) از انوری |
' |
خهخه به نام ایزد آن روی کیست یارب | آن سحر چشم و آن رخ آن زلف و خال و آن لب | |
در وصف حسن آن لب ناهید چنگ مطرب | بر چرخ حسن آن رخ خورشید برج کوکب | |
مسرور عیش او را این عیش عادتی غم | بیمار هجر او را این مرگ صورتی تب | |
نقشی نگاشت خطش از مشک سوده بر گل | دامن فکند زلفش بر روز روشن از شب | |
دامیست چین زلفش عقل اندرو معلق | جزعیست چشم شوخش سحر اندرو مرکب | |
گه مشک میفشاند بر مه ز گرد موکب | گه ماه مینگارد در ره ز نعل مرکب | |
در پیش نور رویش گردون به دست حسرت | بربست روی خود را بشکست نیش عقرب | |
بردارد ار بخواهد زلف و رخش به یک ره | ترتیب کفر وایمان آیین کیش و مذهب | |
در من یزید وصلش جانی جوی نیرزد | ای انوری چه لافی چندین ز قلب و قالب |