رده:غزلیات خواجوی کرمانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات خواجوی کرمانی»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۹۳۳ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)خ
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در جهان قصه حسن تو نشد فاش هنوز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در خنده آن عقیق شکرریز خوشترست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در راه قربت ما رهبان چه کار دارد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در سر زلف سیاه تو چه سوداست که نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در شب زلف تو مهتابی خوشست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در پای تو هرکس که سر انداز نیاید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در چمن دوش ببوی تو گذر میکردم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/درد دل خویش با که گویم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/درد غم عشق را طبیب نباشد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/درد محبت درمان ندارد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/درد من دلخسته بدرمان که رساند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دست گیرید درین واقعه کافتاد مرا
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دست گیرید و بدستم می گلفام دهید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دل بدست یار و غم در دل بماند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دل به دست غم سودای تو دادیم و شدیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دل مجروح مرا آگهی از جان دادند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دل من باز هوای سر کوئی دارد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دل من جان ز غم عشق تو آسان نبرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دل من زحمت جان برنتابد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دل گل زنده گردد از دم خم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلا از جان زبان درکش که جانان
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلا بر عالم جان زن علم زین دیر جسمانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلا تا طلعت سلمی نیابی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلا جان در ره جانان حجابست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلا سود عالم زیانی نیرزد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلبرا خورشیدتابان ذرهئی از روی تست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلبرا سنبل هندوی تودر تاب چراست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلبرم را پر طوطی بر شکر خواهد فتاد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلدادهایم وز پی دلدار میرویم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلم با مردم چشمت چنانست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلم بی وصل جانان جان نخواهد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلم دیده از دوستان برنگیرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلم ربودی و رفتی ولی نمیروی از دل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلم مرید مرادست و دیده رهبر دل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلم که حلقهی گیسوی یار میگیرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلکم برد بغارت ز برم دلبرکی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دو جان وقف حریم حرم او کردیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوری از ما مکن ای چشم بد از روی تو دور
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوش بر طرف چمن گلبانگ میزد بلبلی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوش میآید نگار بربرم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوش میکردم سوال از جان که آن جانانه کو
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوش پیری ز خرابات برون آمد مست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوش پیری یافتم در گوشهی میخانهئی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوش چون از لعل میگون تو میگفتم سخن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوش چون در شکن طرهی شب چین دادند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوش چون موکب سلطان خیالش برسید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوش کز طوفان اشکم آب دریا رفته بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوشم بشمع روی چو ماهت نیاز بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دوشم وطن بجز در دیر مغان نبود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دگر وجود ندارد لطیفهئی ز دهانش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دی آن بت کافر بچه با چنگ و چغانه
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دی سیر برآمد دلم از روز جوانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دیدم از دور بتی کاکلکش مشکینک
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دیشب ای باد صبا گوئی که جائی بودهئی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دیشب خبرت هست که در مجلس اصحاب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دیشب درآمد آن بت مه روی شب نقاب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دیشب درآمد از درم آنماه چهره مست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دیشب دلم ز ملک دو عالم خبر نداشت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دیشب همه منزل من کوی مغان بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دیگرانرا عیش و شادی گر چه در صحرا بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رام را گر برگ گل باشد نبیند ویس را
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/راه بی پایان عشقت را نیابم منزلی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رحم بر گدایان نیست ماه نیمروزی را
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رحمتی گر نکند بر دلم آن سنگین دل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رخ دلفروز تو ماهی خوشست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رخت خورشید را یات جمالست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رخت شمع شبستان مینهندش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رخسار تو شمع کایناتست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رخش با آب و آتش در نقابست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رخشندهتر از مهر رخش ماه ندیدم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رفت دوشم نفسی دیدهی گریان در خواب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رقم ز غالیه بر طرف لاله زار مکش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رقیب اگر بجفا باز داردم ز درش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رمضان آمد و شد کار صراحی از دست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رنج ما بردیم و گنج ارباب دولت بردهاند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/رند و دردی کش و مستم چه توان کرد چو هستم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/روز رخسار تو ماهی روشنست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/روز عیش و طرب و عید صیامست امروز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/روزگاری روی در روی نگاری داشتم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/روزی به سر کوی خرابات رسیدم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/روضهی خلد برین بستانسرائی بیش نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/روی این چرخ سیه روی ستمکاره سیاه
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/روی تو گر بدیدمی جان بتو بر فشاندمی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/روی زمین و خون دلم نم گرفته است
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/روی نکو بی وجود ناز نباشد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز آتشکده و کعبه غرض سوز ونیازست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز باد نکهت دو تات میجوئیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز تو با بتو راز گویم بزبان بیزبانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز جام عشق تو عقلم خراب میگردد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز حال بیخبرانت خبر نمیباشد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز رارض دار سعدی یا بارق الغوادی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز زلفش نافهی تاتار تاریست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز شهریار که آید که حال یار بگوید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز عشق غمزه و ابروی آن صنم پیوست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز لعل عیسویان قصه مسیحا پرس
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز لعلم ساغری در ده که چون چشم تو سرمستم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز چشم مست تو آنها که آگهی دارند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ز کفر زلفت ایمان میتوان یافت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زبان خامه نتواند حدیث دل بیان کردن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زلال مشربم از لفظ آبدار خودست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زلف لیلی صفتت دام دل مجنونست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زندهاند آنها که پیش چشم خوبان مردهاند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی اشکم ز شوق لعل میگون تو عنابی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی تاری ز زلفت مشگ تاتار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی جمال تو خورشید مشرق دیده
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی خطی به خطا برده سوی خطهی چین
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی ربوده خیال تو خوابم از دیده
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی روی تو صبح شب نشینان
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی روی دل افروزت چراغ و چشم هر دیده
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی ز بادهی لعلت در آتش آب زلال
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی زلفت شکسته نرخ سنبل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی زلفت گرهگیری پر از بند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی طناب سراپردهی تو گیسوی حور
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی لعل تو در درج منضود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی مستی من ز بادام مستش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/زهی گرفته خور از طلعت تو فال جمال
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ساقی سیمبر بیار شراب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ساقیا ساغر شراب کجاست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ساقیا می زین فزونتر کن که میخواران بسند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ساقیان آبم بجام لعل شکر خا برند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ساقیان چون دم از شراب زنند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سبحان من تقدس بالعز و الجلال
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سبحان من یسبحه الرمل فی القفار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سبزه پیرامن سرچشمهی نوشش نگرید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سحاب سیل فشان چشم رودبار منست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سحر بگوش صبوحی کشان بادهپرست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سحر چو بوی گل از طرف مرغزار برآید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سحر چون باد عیسی دم کند با روح دمسازی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سحرگه ماه عقرب زلف من مست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سخن عشق نشاید بر هر کس گفتن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سخن یار ز اغیار بباید پوشید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سخنی گفتم و صد قول خطا کردم گوش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سرو را پای به گل میرود از رفتارش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سرو را گل یار نبود گر بود نبود چنین
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سری بالعیس اصحابی ولی فی العیس معشوق
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سریست مرا با تو که اغیار نداند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سقی الله ایام وصل الغوانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سلامی به جانان فرستادهام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سنبل سیه بر سمن مزن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سنبلش برگ ارغوان بگرفت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سنبلش غارت ایمان نکند چون نکند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سوز غم تو آتشم از جان بر آورد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سوی دیرم نگذارند که غیرم دانند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سپیده دم که برآمد خروش بانگ رحیل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سپیده دم که جهان بوی نوبهار گرفت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سپیدهدم که صبا بر چمن گذر میکرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/سپیدهدم که صبا دامن سمن بدرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شام خون آشام گیسو را اگر چین کردهاند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شام شکستگان را هرگز سحر نباشد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شامش از صبح فروزنده درآویخته است
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شاید آنزلف شکن بر شکن ار میشکنی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شب رحیل ز افغان خستگان مراحل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شبست و خلوت و مهتاب و ساغر ای بت ساقی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شبی با یار در خلوت مرا عیشی نهانی بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شبی که راه هم آه آتش افشان را
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شعاع چشمهی مهر از فروغ رخسارست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شمسهی چین را طلوع ازطرف بغتاقش نگر
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شمع بنشست ز باد سحری خیز ندیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شمع ما شمعیست کو منظور هر پروانه نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شمع ما مامول هر پروانه نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شمیم باغ بهشتست با نسیم عراق
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شوریدهئیست زلف تو کز بند جسته است
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شکر تنگ تو تنگ شکر آمد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/شکنج زلف سیاه تو بر سمن چو خوشست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/صبح وصل از افق مهر بر آید روزی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/صبح چون گلشن جمال تو دید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/صبح کز چشم فلک اشک ثریا میریخت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/صبحدم دل را مقیم خلوت جان یافتم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/صبحست ساقیا می چون آفتاب کو
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/صحبت جان جهان جان و جهان میارزد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/صل علی محمد دره تاج الاصطفا
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/صوفی اگرش بادهی صافی نچشانند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/صید شیران میکند آهوی روبه باز او
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/طائر طوریم و خاک آستانت طور ماست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/طره بفشان و مرا بیش پریشان مگذار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/طره مشکین نباشد بر رخ جانان غریب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/طرههای تو کمند افکن طرارانند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/طفل بود در نظر پیر عشق
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/طلع الصبح من وراء حجاب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/طمع مدار که دوری گزینم از رخ خوب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/طوطی از پستهی تنگ تو شکر گرد آورد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/طوطی چو سخن گوئی پیش شکرت میرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/عارض ترکان نگر در چین جعد مشک فام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/عاقل ندهد عاشق دلسوخته را پند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/عاقلان کی دل بدست زلف دلداران دهند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/عجب از قافله دارم که بدر مینشود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/عجب دارم گر او حالم نداند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/عشق آن بت ساکن میخانه میگرداندم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/عشق سلطانیست کو را حاجت دستور نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/عشقست که چون پرده ز رخ باز گشاید