خاقانی (غزلیات)/بس لابه که بنمودم و دل‌دار نپذرفت

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۹:۱۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (بس لابه که بنمودم و دل‌دار نپذرفت)
از خاقانی
'


بس لابه که بنمودم و دل‌دار نپذرفت صد بار فغان کردم و یک‌بار نپذرفت از دست غم هجر به زنهار وصالش انگشت زنان رفتم و زنهار نپذرفت گه سینه ز غم سوختم و دوست نبخشود گه تحفه ز جان ساختم و یار نپذرفت بس شب که نوان بودم بر درگه وصلش تا روز مرا در زد و دیدار نپذرفت گفتم که به مسمار بدوزم در هجرش بسیار حیل کردم و مسمار نپذرفت بر دشمن من زر به خروار برافشاند وز دامن من در به انبار نپذرفت پذرفت مرا اول و رد کرد به آخر هان ای دل خاقانی پندار نپذرفت