اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/ای از تو مرا هر نفسی بادی و دردی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (ای از تو مرا هر نفسی بادی و دردی)
از اوحدی مراغه‌ای
'


ای از تو مرا هر نفسی بادی و دردی دورم به فراق تو ز هر خوابی و خوردی این سرخی من و زردی رخ تست ورنه من مسکین کیم از سرخی و زردی؟ بدخواه که بر دوری ما رشک چنین برد گر با تو بدیدی که نشستیم چه کردی؟ گو: جمله جهان تیغ برآرید، که با کس ما را سر پرخاش نماندست و نبردی روی از سخن سرد حسودان نتوان تافت خالی نبود عاشقی از گرمی و سردی ما را جهان جز سخن دوست مگویید زنهار! که این باغ بدادیم بوردی کاری به از اندیشه‌ی آن یار ندیدیم بشنو که: چنین کار برآید ز نوردی در هیچ قدح بهتر ازین می نتوان یافت دریاب که: هر قطره ازین باده و مردی ای اوحدی، اندیشه مکن ز آتش دوزخ گر می‌رسی از خاک در دوست به گردی