اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای رشک گل تازه رخ چون سمن تو
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ای رشک گل تازه رخ چون سمن تو) از اوحدی مراغهای |
' |
ای رشک گل تازه رخ چون سمن تو عرعر خجل از قد چو سرو چمن تو پای نفس اندر جگر نافه شکسته بوی شکن طرهیعنبر شکن تو آنها که به مویی بفروشند بهشتی مویی به جهانی بخرند از بدن تو دل تنگ شود غنچه و لب خشک و جگر خون از رشک شکر خندهی تنگ دهن تو بر عقد گهر طعنه زند گاه تبسم آن رستهی دندان جو در عدن تو بر پیرهن ار نقش کنی صورت نرگس بینا کندش بوی خوش پیرهن تو شد کاسته چون موی تن اوحدی، ارچه کاهیدن مویی نپسندد ز تن تو در حلق دل سوختهی شیفته خاطر زنجیر بلا گشته دو مشکین رسن تو