اوحدی مراغهای (غزلیات)/چون مرا غمناک بیند شاد گردد یار من
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۷ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (چون مرا غمناک بیند شاد گردد یار من) از اوحدی مراغهای |
' |
چون مرا غمناک بیند شاد گردد یار من زان سبب شادی نمیگردد به گرد کار من اشک چشمم سر دل یک یک به رخها بر نبشت گوییا با اشک بیرون میرود اسرار من رخت ازین شهرم به صحرا برد میباید که شب مردم اندر زحمتند از نالهی بسیار من گر نه آب چشم سیل انگیز من مانع شود هر شبی شهری بسوزد آه آتشبار من همچو یاقوتست اشکم، تا خیال لعل او آشنایی میکند با دیدهی بیدار من من ز تیمارش چنان گشتم که نتوان گفت و او خود نمیپرسد که: حالت چیست؟ ای بیمار من ز اوحدی هجران او کوتاه کردی دست زود گر به گوش او رسیدی نالهای زار من