اوحدی مراغهای (غزلیات)/نگارینا، به وصل خود دمی ما را ز ما بستان
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (نگارینا، به وصل خود دمی ما را ز ما بستان) از اوحدی مراغهای |
' |
نگارینا، به وصل خود دمی ما را ز ما بستان دل ما را به آن بالا ز دست این بلا بستان ز هجران تو رنجوریم، اگر بیمار میپرسی از آنسر رنجه کن پایی، وزین سر مزد پابستان ز تشریف وصالم چون کله داری نمیبخشی من از بهر تو پیراهن قبا کردم، قبابستان فرستادی که: دل به فرست، اگر کامت همی باید گر این از دل همی گویی، تو اینک دل، بیا، بستان گر از روی غلط وقتی به راهم پیشباز افتی دعایی بیغرض بشنو، سلامی بیریا بستان دلم یک بوسه میخواهد ز لعل شکرین تو اگر بوسی دلی ارزد، ز من جان بیبها بستان ضرورت نامهای امشب فرستادم به نزد تو تو از مرغ سحر در خواه و از باد صبا بستان زمین آستانت را به لب چون بوسه بستانم زمانی آستینت را ز روی دلربا بستان خدا کرد اوحدی را دل به عشق اندر ازل شیدا ترا گر سخت میید، برو، جرم از خدا بستان