اوحدی مراغهای (غزلیات)/چون ساعدت مساعد آنست رشتهایم
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۷ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (چون ساعدت مساعد آنست رشتهایم) از اوحدی مراغهای |
' |
چون ساعدت مساعد آنست رشتهایم در خون خود، که عاشق آن دست گشتهایم در خاک کوی خود دل ما را بجوی نیک کو را به آب دیدهی خونین سرشتهایم گرمان بخوان وصل نخوانی شبی، بخوان خط به خون که روز فراقت نبشتهایم بیخار محنتی نگذارد زمین دل تخم محبت تو، که در سینه کشتهایم تا دفتر خیال تو در پیش چشم ماست طومار فکر این دگران در نوشتهایم ما را مبصران به نزاری ز موی تو فرقی نمیکنند، که باریک رشتهایم بگذاشتیم قصه، تمنای ما ز تو کمتر ز بوسهای نبود، گر فرشتهایم دل بستهایم، در سر زلف تو گر چه خلق پنداشتند کز سر آن در گذشتهایم وقتی ز اوحدی اثری بود پیش ما اکنون ز اوحدی اثری هم نهشتهایم با ما رقیب سرد تو گر گرمییی کند از دودمان چه غم؟ که به آتش سرشتهایم