اوحدی مراغهای (غزلیات)/درد تو برآورد ز دنیا و ز دینم
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (درد تو برآورد ز دنیا و ز دینم) از اوحدی مراغهای |
' |
درد تو برآورد ز دنیا و ز دینم با مایهی عشق تو آن نه باد و نه اینم چشم همه آفاق به دیدار تو بینند تا پردهی ز رخ برنکنی هیچ نبینم تحصیل تو مقدور و من آسوده روا نیست از خرمن اقبال چرا خوشه نچینم؟ اندیشهی مستوری و دین داشتنم بود سودای تو نگذاشت که مستور نشینم از گنج وصالت به سعادت برسد زود گر خاتم لعل تو شود ملک نگینم تا ماه تشبه به رخت کرد ز خوبی با ماه به پیکارم و با مهر به کینم گر نور تو در خلق نبینم ز دو گیتی هم گوش فروبندم و هم گوشه نشینم پایی به کرم بررخ من نیز همی نه کندر سر کویت نه کم از خاک زمینم چون اوحدی از وصل به شاهی برسم زود گر خاتم لعل توشود ملک یمینم