اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/درمان درد دوری آن یار می‌کنم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (درمان درد دوری آن یار می‌کنم)
از اوحدی مراغه‌ای
'


درمان درد دوری آن یار می‌کنم وقتی که میل سبزه و گلزار میکنم چون شد شکسته کشتی صبر من در آب عشق خود را بهرچه هست گرفتار میکنم گر غنچه را ببویم و گیرم گلی به دست بی‌او قناعتیست که با خار میکنم جانا، دوای این دل مسکین به دست تست زان بر تو روز خویش پدیدار میکنم گفتم که: چاره‌ای بود این درد عشق را چون چاره نیست صبر به ناچار میکنم گفتی که: حجتی به غلامیم باز ده بر من گواه باش، که اقرار میکنم ای هم‌نشین آن رخ زیبا،مرا ز دور بگذار، تا تفرج گلزار میکنم از من بپرس راز محبت، که روز و شب این قصه می‌نویسم و تکرار میکنم غیر از حدیث دوست چو گویم حکایتی از خود خجل شوم که: چه گفتار میکنم؟ این مایه خواجگی ز جهان بس مرا، که باز خود را به بندگی تو بر کار میکنم پیش رقیب او غزل اوحدی بخوان تا بشنود که: من طلب یار میکنم