اوحدی مراغهای (غزلیات)/عیب من نیست که: در عشق تو تیمار کشم
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (عیب من نیست که: در عشق تو تیمار کشم) از اوحدی مراغهای |
' |
عیب من نیست که: در عشق تو تیمار کشم بار بر گردن من چون تو نهی بار کشم بر سر خاک درت گر بودم راه شبی سرمهوارش همه در دیدهی بیدار کشم دلم آن نیست که من بعد به کاری آید مگرش من به تمنای تو در کار کشم به دهان تو، که از وی شکر اندر تنگست اگرم دست دهد قند به خروار کشم هر که گل چیند از خار نباید نالید من که دل بر تو نهم جور به ناچار کشم با سر زلف تو خود دست درازی نه رواست به ازآن نیست که پای بمقدار کشم؟ اوحدی، قصهی بیگانه بر یار برند من به پیش که بر جور که از یار کشم؟