اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم)
از اوحدی مراغه‌ای
'


ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم خیال روی تو در چشم در فشان دارم تو آب دیده‌ی پیدا بهل، که پوشیده ز سوز مهر تو آتش در استخوان دارم بپرس ز ابرو و مژگان خویش قصه‌ی من که این جراحت از آن تیر و آن کمان دارم شدم چو خاک زمین خوار و روی آنم نیست که از جفای تو دستی بر آسمان دارم چنان مکن که به زنار در حساب آید همین کمر که ز بهر تو در میان دارم مرا به عشق تو چون آب در گذشت از سر چه غم ز سرزنش هر که در جهان دارم؟ باو حدیث به یک بوسه اعتماد ار نیست بمن فروش، که هم سیم و هم ضمان دارم