اوحدی مراغهای (غزلیات)/غافل چرایی؟ جانا، ز دردم
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (غافل چرایی؟ جانا، ز دردم) از اوحدی مراغهای |
' |
غافل چرایی؟ جانا، ز دردم رحمت کن آخر بر روی زردم خونم بریزی هر روز، چون من داد از تو خواهم، گویی چه کردم؟ در دام حسنت جز دم ندیدم وز خوان عشقت جز خون نخوردم نقش غمم چون بر دل نوشتی من نامهی خود در مینوردم خاک نسیمت گردم به زاری باشد که آرد پیش تو گردم ای باد مشکین، گر میتوانی بویی بیاور زان باغ وردم تا دیدهی من دید آن صنم را گر اوحدی را، دیدم نه مردم