اوحدی مراغهای (غزلیات)/نیست عیب ار دوست میدارم منش
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (نیست عیب ار دوست میدارم منش) از اوحدی مراغهای |
' |
نیست عیب ار دوست میدارم منش با چنان رویی که دارد دشمنش؟ دشمن از دستم گریبان گو: بدر من نخواهم داشت دست از دامنش از دری کندر شود ماهی چنین مهر گو: هرگز متاب از روزنش کس نمیخواهم که گردد گرد او تا گذار باد بر پیراهنش آه من گر خود بسوزد سنگ را باد باشد با دل چون آهنش عشق را با عقل اگر جمع آورند سالها با هم نکوبد هاونش آنکه جز گردنکشی با من نکرد گر بمیرم خون من در گردنش گر نسوزد بر منش دل عیب نیست مردهی ما خود نیرزد شیونش اوحدی، با یار گندم گون اگر میل داری، خوشه چین از خرمنش