اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای دل، بیا و در رخ آن حور مینگر
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ای دل، بیا و در رخ آن حور مینگر) از اوحدی مراغهای |
' |
ای دل، بیا و در رخ آن حور مینگر بفگن حجاب ظلمت و در نور مینگر برخیز و از شراب غمش مست گرد و باز بنشین، در آن دو نرگس مخمور مینگر یاری که دل ز دیدن او تازه میشود مستورگو: مباش، مستور مینگر بر خوان عشق حاجت دست دراز نیست کوته نظر مباش و بهمنشور مینگر وقتی که انگبین وصالش کنند بخش خوی مگس مگیر و چو زنبور مینگر تنگ شکر به سرد مزاجان بمان و تو از گوشهای چو مردم محرور مینگر همچون سگ حریص مکن قصد گردران قصاب را ببین و به ساطور مینگر علت حجاب میشود اندر میان خلق دست از طمع بدار و به فغفور مینگر نزدیک بار اگر ندهندت مجال قرب بنشین و همچو اوحدی از دور مینگر