اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/زلف مشکینت چو دامست، ای پسر

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (زلف مشکینت چو دامست، ای پسر)
از اوحدی مراغه‌ای
'


زلف مشکینت چو دامست، ای پسر عارضت ماه تمامست، ای پسر در فروغ روی و چین زلف تو مایه‌ی صد صبح و شامست، ای پسر تا بود بر دیگری وصلت حلال بر من آسایش حرامست، ای پسر زان دهان تنگ شیرینم بده بوسه‌ای، گر خود به وامست، ای پسر هر زمان گویی که: فردای دگر سوختم، فردا کدامست؟ ای پسر گر تو صد بارم بسوزی در فراق تا نسازی، کار خامست، ای پسر در غمت گر نشکنم خود را، مرنج آدمی را ننگ و نامست، ای پسر عالمی را بنده‌ی خود کرده‌ای اوحدی نیزت غلامست، ای پسر