اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/به حسن عارض چون ماه و زیب چهره‌ی‌چون خور

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (به حسن عارض چون ماه و زیب چهره‌ی‌چون خور)
از اوحدی مراغه‌ای
'


به حسن عارض چون ماه و زیب چهره‌ی‌چون خور ببردی از بر من دل، بخوردی از دل من بر ز رشک طلعت خوبت بریزد اختر گردون ز اشک چشمه‌ی چشمم بمیرد آتش اختر به صید عاشق بیدل گشاده زلف تو چنگل به صید بیدل مسکین کشیده چشم تو خنجر شکنج سنبل پست تو گنج صورت و معنی فریب نرگس مست تو زیب جامه و زیور ز جام حقه‌ی لعلت گشوده چشمه‌ی حیوان ز دام حلقه‌ی زلفت دمیده نکهت عنبر نهاده نرگس شنگت تراز کسوت شوخی گشاده پسته‌ی تنگت کساد کیسه‌ی شکر ز رنگ پنجه‌ی نازک نموده دست تو گل رخ بر آب چهره‌ی رنگین نهاده حسن تو دلبر: بیاض ساعد سیمین به خون این دل خسته سواد طره‌ی مشکین به قتل این تن لاغر به عیب من مکن آهنگ و جیب و دامن من بین: چو روی اوحدی از غم به خون دیده و دل تر