اوحدی مراغهای (غزلیات)/هر که مشغول تو گشت از دگران باز آید
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (هر که مشغول تو گشت از دگران باز آید) از اوحدی مراغهای |
' |
هر که مشغول تو گشت از دگران باز آید وانکه در پای تو افتاد سرافراز آید هر کبوتر که ز دام سر زلفت بجهد به سر دانهی خال تو سبک باز آید وقت جان دادن اگر بر رخت افتد نظرم چشم من تا به لب گور نظر باز آید ور سگ کوی تو در گور من آواز دهد استخوانم ز نشاط تو به آواز آید مفلسی را که خیال تو در افتد به دماغ گر صدش غم بود اندر طرب و ناز آید آنکه با واقعهی عشق تو پرداخت چو من چه عجب! اگر به سخن واقعه پرداز آید خود گرفتم ز غم خویش بسوزی تو مرا چون من امروز که داری که سخن ساز آید؟ قصهی اوحدی از راه سپاهان بشنو همچو آوازهی سعدی که ز شیراز آید