اوحدی مراغهای (غزلیات)/کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟) از اوحدی مراغهای |
' |
کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟ به نام من ز لبت بوسهای سال کند؟ دلم قرین غم و درد و رنج و غصه شود چو یاد آن لب و رخسار و زلف و خال کند نه محرمی که لبم نامهی بلا خواند نه همدمی که دلم قصهی وصال کند نیامدست مرا در خیال جز رخ تو اگر چه نرگس مستت جزین خیال کند مرا دلیست سراسیمه در ارادت تو که از سماع حدیث تو وجد و حال کند به گرد روی چو ماهت ز زلف میبینم شبی دراز، که روز مرا چو سال کند اگر چه بار غم خود تو سهل پنداری نه همدلیش بیاید که احتمال کند؟ ز سیم اشک مرا دامنیست مالامال ولی رخ تو کجا التفات مال کند؟ به دیدنی ز تو راضی شدیم و غمزهی تو امید نیست که آن نیز را حلال کند ز بار هجر تو گشت اوحدی شکسته، مگر دوای خویش به دیدار آن جمال کند