اوحدی مراغهای (غزلیات)/شبی به ترک سر خویشتن بخواهم گفت
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (شبی به ترک سر خویشتن بخواهم گفت) از اوحدی مراغهای |
' |
شبی به ترک سر خویشتن بخواهم گفت حکایت تو به مرد و به زن بخواهم گفت حدیث چهره و قد و رخ تو سر تاسر به پیش سوسن و سرو و سمن بخواهم گفت ز چین زلف تو رمزی چو نافه سربسته درین دو روز به مشک ختن بخواهم گفت حکایت زقن و زلف و عارضت، یعنی حدیث یوسف و جاه و رسن بخواهم گفت به جان رسید درین پیرهن تنم بیتو به ترک صحبت این پیرهن بخواهم گفت رقیب قصهی دردم که گفت میگویم رها مکن که بگوید، که من بخواهم گفت جنایتی که تو بر جان اوحدی کردی گرم به گور بری در کفن بخواهم گفت