اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای آنکه پیشهی تو بجز کبر و ناز نیست
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۰ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ای آنکه پیشهی تو بجز کبر و ناز نیست) از اوحدی مراغهای |
' |
ای آنکه پیشهی تو بجز کبر و ناز نیست چون قامت تو سرو سهی سرفراز نیست روشن دل کسی که تو باز آیی از درش تاریک دیدهای که بر وی تو باز نیست راهی که سر به کوی تو دارد حقیقتست عشقی که مرد را به تو خواند مجاز نیست هر خسته را که کعبهی دل خاک کوی تست گو: سعی کن، که حاجت راه حجاز نیست تن در نماز و روی به محرابها چه سود؟ چون روی دل به قبله و دل در نماز نیست عیبم کنند مردم زاهد ز عشق، لیک در زاهدان صومعه چندین نیاز نیست آنکس نریزد این همه اشک چو خون ز چشم رازش ز چشم خلق مپوشان، که راز نیست ای اوحدی، مرو ز پی چشم مست او بنشین، که روز فتنه به از احتزاز نیست گر بخت یار میشود از کس مدد مخواه بر خوان عشق حاجت دست دراز نیست