اوحدی مراغهای (غزلیات)/رخ خوب خویشتن را بچه پوشی از نظرها؟
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۰ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (رخ خوب خویشتن را بچه پوشی از نظرها؟) از اوحدی مراغهای |
' |
رخ خوب خویشتن را بچه پوشی از نظرها؟ که به حسرت تو رفتن بدو دیده خاک درها برت آمدیم یک دم، ز برای دست بوسی چو ملول گشتی از ما، ببریم درد سرها تو به ناز خفته هرشب، ز منت خبر نباشد که زخون دیده گریم ز غمت به رهگذرها عجب آمدم که: بعضی ز تو غافلند، مردم مگر از ره بصارت خللیست در بصرها؟ نتوانم از خجالت که: بر تو آورم جان که شنیدم: التفاتی نکنی به مختصرها ز لبت نبات خیزد، چو خنده برگشایی بهل این شکر فروشی، که بسوختی جگرها بر آن کمان ابرو دل اوحدی چه سنجد؟ که به زخم تیر مژگان بشکافتی سپرها