صائب تبریزی (غزلیات)/ما چو صبح از راست گفتاری علم در عالمیم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۴۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' صائب تبریزی (غزلیات) (ما چو صبح از راست گفتاری علم در عالمیم)
از صائب تبریزی
'


ما چو صبح از راست گفتاری علم در عالمیم محرم آیینه‌ی خورشید از پاس دمیم دست افسوس است برگ ما و بار دل ثمر ما درین بستانسرا گویا که نخل ماتمیم مدتی آدم گل از نظاره‌ی فردوس چید ای بهشت عاشقان، آخر نه ما هم آدمیم؟ در ته یک پیرهن، چون بوی گل با برگ گل هم ز یکدیگر جدا افتاده و هم با همیم برنمی‌آید ز ابر آن آفتاب بی‌زوال ورنه ما آماده‌ی فانی شدن چون شبنمیم روزی فرزند گردد هر چه می‌کارد پدر ما چو گندم سینه چاک از انفعال آدمیم عقده‌ها داریم صائب در دل از بی‌حاصلی گر چه از آزادگی سرو ریاض عالمیم