صائب تبریزی (غزلیات)/صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم
' | صائب تبریزی (غزلیات) (صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم) از صائب تبریزی |
' |
صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم به شکار آمده بودیم ز معمورهی قدس دانهی خال تو دیدیم، گرفتار شدیم خانه پردازتر از سیل بهاران بودیم لنگرانداخت خرد، خانه نگهدار شدیم نرود دیدهی شبنم به شکر خواب بهار عبث افسانهطراز دل بیدار شدیم عالم بیخبری طرفه بهشتی بوده است حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم صائب از کاسهی دریوزهی ما ریزد نور تا گدای در شه قاسم انوار شدیم