صائب تبریزی (غزلیات)/آبها آیینهی سرو خرامان تواند
' | صائب تبریزی (غزلیات) (آبها آیینهی سرو خرامان تواند) از صائب تبریزی |
' |
آبها آیینهی سرو خرامان تواند بادها مشاطهی زلف پریشان تواند رعدها آوازهی احسان عالمگیر تو ابرها چتر پریزاد سلیمان تواند سروها از طوق قمری سر بسر گردیده چشم دست بر دل محو شمشاد خرامان تواند شبنشینان عاشق افسانههای زلف تو صبح خیزان واله چاک گریبان تواند سبزپوشان فلک، چون سرو، با این سرکشی سبزهی خوابیدهی طرف گلستان تواند آتشینرویان که میبردند ازدلها قرار چون سپند امروز یکسر پایکوبان تواند چون صدف، جمعی که گوهر میفشاندند از دهن حلقه در گوش لب لعل سخندان تواند صائب افکار تو دل را زنده میسازد به عشق زین سبب صاحبدلان جویای دیوان تواند