مثنوی معنوی/ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند
نسخهٔ تاریخ ۱۸ اوت ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۳۸ توسط otr>Sahimrobot (ربات:تصحيح ي و ک)
' | دفتر اول مثنوی (ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند) از مولوی |
' |
دست بگشاد و کنارانش گرفت همچو عشق اندر دل و جانش گرفت دست و پیشانیاش بوسیدن گرفت وز مقام و راه پرسیدن گرفت پرس پرسان میکشیدش تا بهصدر گفت گنجی یافتم آخر بهصبر گفت ای نور حق و دفع حرج معنی الصبر مفتاح الفرج[۱] ای لقای تو جواب هر سوال مشکل از تو حل شود بیقیلوقال ترجمانی هرچه ما را در دلاست دستگیری هر که پایش در گلاست مرحبا یا مجتبی یا مرتضی إن تغب جاء القضا ضاق الفضا[۲] أنت مولی القوم من لا یشتهی قد ردی کلا لن لم ینته چون گذشت آن مجلس و خوان کرم دست او بگرفت و برد اندر حرم
پانویس