محتشم کاشانی (غزلیات از رساله‌ی جلالیه)/بود دی در چمن ای قبله‌ی حاجتمندان

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۴ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' محتشم کاشانی (غزلیات از رساله‌ی جلالیه) (بود دی در چمن ای قبله‌ی حاجتمندان)
از محتشم کاشانی
'


بود دی در چمن ای قبله‌ی حاجتمندان دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان پر گره گشت درونم ز تحمل چون مار بر جگر به سکه در آن حبس فشردم دندان صد تن آنجا به نشاط و ز فراق تو مرا غصه چندان که نخواهی و الم صد چندان کام پر زهر و جگر پر نمک و دل پرخون می‌نمودم به حریفان لب خود را خندان در ببستند ز اندیشه پس خم زدنم در عشرت به رخ اهل محبت بندان حرف دلکوب حریفان به دلم کاری کرد که مگر حدت حداد کند با سندان بی‌حضور تو من و محتشم آنجا بودیم بر طرب غصه گزینان به الم خورسندان پس رفتم و این غزل به دست‌ش دادم و اندر ره معذرت به خاک افتادم