هاتف اصفهانی (غزلیات)/ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت
نسخهٔ تاریخ ۲۹ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۴ توسط Pedram.salehpoor (گفتگو | مشارکتها)
' | هاتف اصفهانی (غزلیات) (ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت) از هاتف اصفهانی |
' |
ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت که اول از دل مجروح من نشان نگذاشت ز بیوفایی گل بود مرغ دل آگاه از آن به گلبن این گلشن آشیان نگذاشت ز شوق دیدن آن گل، ستم نگر که شدم رضا به رخنهی دیوار و باغبان نگذاشت رسید کار به جایی که یار بگذارد ز لطف بر دل من دستی، آسمان نگذاشت ز ناز بر دل پیر و جوان در این محفل کدام داغ که آن نازنین جوان نگذاشت شکایتی ز سگانت نبود هاتف را بر آستان تواش جور پاسبان نگذاشت