مثنوی معنوی/رسیدن آن عاشق به معشوق خویش چون دست از جان خود بشست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر سوم مثنوی (رسیدن آن عاشق به معشوق خویش چون دست از جان خود بشست) از مولوی |
' |
همچو گویی سجده کن بر رو و سر | جانب آن صدر شد با چشم تر | |
جمله خلقان منتظر سر در هوا | کش بسوزد یا برآویزد ورا | |
این زمان این احمق یک لخت را | آن نماید که زمان بدبخت را | |
همچو پروانه شرر را نور دید | احمقانه در فتاد از جان برید | |
لیک شمع عشق چون آن شمع نیست | روشن اندر روشن اندر روشنیست | |
او به عکس شمعهای آتشیست | مینماید آتش و جمله خوشیست |