انوری (غزلیات)/ای دوست به کام دشمنم کردی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۳۷ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' انوری (غزلیات) (ای دوست به کام دشمنم کردی)
از انوری
'


ای دوست به کام دشمنم کردی بردی دل و زان پسم جگر خوردی
چون دست ز عشق بر سر آوردم از دست شدی و سر برآوردی
آن دوستیی چنان بدان گرمی ای دوست چنین شود بدین سردی
گفتم که چو روزگار برگردد تو نیز چو روزگار برگردی
گفتی نکنم چنین معاذالله دیدی که به عاقبت چنان کردی
در خورد تو نیست انوری آری لیکن به ضرورتش تو در خوردی