دیوان شمس/به تن این جا به باطن در چه کاری

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۵ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۴۰ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (به تن این جا به باطن در چه کاری)
از مولوی
'


به تن این جا به باطن در چه کاری شکاری می‌کنی یا تو شکاری
کز او در آینه ساعت به ساعت همی‌تابد عجب نقش و نگاری
مثال باز سلطان است هر نقش شکار است او و می‌جوید شکاری
چه ساکن می‌نماید صورت تو درون پرده تو بس بی‌قراری
لباست بر لب جوی و تو غرقه از این غرقه عجب سر چون برآری
حریفت حاضر است آن جا که هستی ولیکن گر بگوید شرم داری
به هر شیوه که گردد شاخ رقصان نباشد غایب از باد بهاری
مجه تو سو به سو ای شاخ از این باد نمی‌دانی کز این با دست یاری
به صد دستان به کار توست این باد تو را خود نیست خوی حق گزاری
از او یابی به آخر هر مرادی همو مستی دهد هم هوشیاری
بپرس او کیست شمس الدین تبریز بجز در عشق او تا سر نخاری