خواجوی کرمانی (غزلیات)/از باد صبا در سر زلفش چو خم افتد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۱ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خواجوی کرمانی (غزلیات) (از باد صبا در سر زلفش چو خم افتد)
از خواجوی کرمانی
'


از باد صبا در سر زلفش چو خم افتد صد عاشق دلسوخته در بحر غم افتد
مشتاق حرم گر بزند آه جگر سوز آتش بمغیلان و دخان در حرم افتد
در هر طرفت هست بسی خسته و مجروح لیکن چو منت عاشق دلخسته کم افتد
چون قصه‌ی اندوه فراق تو نویسم گر دم بزنم آتش دل در قلم افتد
پیش لب ضحاک تو بس فتنه وآشوب کز مار سر زلف تو در ملک جم افتد
هنگام سحر گر بخرامی سوی بستان چون زلف کژت سرو سهی در قدم افتد
خم در قد چون چنبر خواجو فتد آن دم کز باد صبا در سر زلف تو خم افتد