دیوان شمس/سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او
نسخهٔ تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۴۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | دیوان شمس (غزلیات) (سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او) از مولوی |
' |
سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او دل کی باشد که نگردد همگی آتش از او گرد آن حوض همیگردی و عاشق شدهای چون شدی غرق شکر رو همه تن میچش از او چون سبوی تو در آن عشق و کشاکش بشکست بر لب چشمه دهان مینه و خوش میکش از او عسلی جوشد از آن خم که نه در شش جهت است پنج انگشت بلیسند کنون هر شش از او آن چه آب است کز او عاشق پرآتش و باد از هوس همچو زمین خاک شد و مفرش از او آه عاشق ز چه سوزد تتق گردون را ز آنک میخیزد آن آتش و آن آهش از او شمس تبریز که جان در هوس او بگریست گشت زیبا و دلارام و لطیف و کش از او