دیوان شمس/گفتی مرا که چونی در روی ما نظر کن
نسخهٔ تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۳۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | دیوان شمس (غزلیات) (گفتی مرا که چونی در روی ما نظر کن) از مولوی |
' |
گفتی مرا که چونی در روی ما نظر کن گفتی خوشی تو بیما زین طعنهها گذر کن گفتی مرا به خنده خوش باد روزگارت کس بیتو خوش نباشد رو قصه دگر کن گفتی ملول گشتم از عشق چند گویی آن کس که نیست عاشق گو قصه مختصر کن در آتشم در آبم چون محرمینیابم کنجی روم که یا رب این تیغ را سپر کن گستاخمان تو کردی گفتی تو روز اول حاجت بخواه از ما وز درد ما خبر کن گفتی شدم پریشان از مفلسی یاران بگشا دو لب جهان را پردر و پرگهر کن گفتی کمر به خدمت بربند تو به حرمت بگشا دو دست رحمت بر گرد من کمر کن