دیوان شمس/صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند) از مولوی |
' |
صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند | این دل خسته مجروح مرا جان آرند | |
عاشقان نقش خیال تو چو بینند به خواب | ای بسا سیل که از دیده گریان آرند | |
خنک آن روز خوشا وقت که در مجلس ما | ساقیان دست تو گیرند و به مهمان آرند | |
صوفیان طاق دو ابروی تو را سجده برند | عارفان آنچ نداری بر تو آن آرند | |
چشم شوخ تو چو آغاز کند بوالعجبی | آدم کافر و ابلیس مسلمان آرند | |
بت پرستان رخ خورشید تو را گر بینند | بر قد و قامت زیبای تو ایمان آرند | |
شمهای گر ز تو در عالم علوی برسد | قدسیان رقص بر این گنبد گردان آرند | |
گر بدین عاشق دلسوخته مسکینی | شکری زان لب چون لعل بدخشان آرند | |
جان و دل هر دو فدای شکرستان تو باد | آب حیوان چو از آن چاه زنخدان آرند | |
شمس تبریز اگر بلبل باغ ارمی | باش تا قوت تو از روضه رضوان آرند |