دیوان شمس/روز و شب خدمت تو بیسر و بیپا چه خوشست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (روز و شب خدمت تو بیسر و بیپا چه خوشست) از مولوی |
' |
روز و شب خدمت تو بیسر و بیپا چه خوشست | در شکرخانه تو مرغ شکرخا چه خوشست | |
بر سر غنچه بسته که نهان میخندد | سایه سرو خوش نادره بالا چه خوشست | |
زاغ اگر عاشق سرگین خر آمد گو باش | بلبلان را به چمن با گل رعنا چه خوشست | |
بانک سرنای چه گر مونس غمگینانست | از دم روح نفخنا دل سرنا چه خوشست | |
گر چه شب بازرهد خلق ز اندیشه به خواب | در رخ شمس ضحی دیده بینا چه خوشست | |
بت پرستانه تو را پای فرورفت به گل | تو چه دانی که بر این گنبد مینا چه خوشست | |
چون تجلی بود از رحمت حق موسی را | زان شکرریز لقا سینه سینا چه خوشست | |
که صدا دارد و در کان زر صامت هم هست | گه خمش بودن و گه گفت مواسا چه خوشست |