امیر خسرو دهلوی (گزیده از مجنون و لیلی)/ماتم کده شد جهان نهان نیست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (گزیده از مجنون و لیلی) (ماتم کده شد جهان نهان نیست) از امیر خسرو دهلوی |
' |
ماتم کده شد جهان نهان نیست | ماتم زده کیست کاز جهان نیست | |
زان جمله یکی منم درین سوز | از روزی خویشتن بدین روز | |
کامسال، دو نور از اخترم رفت | هم مادر و هم برادرم رفت | |
یک هفته، ز بخت تفتهی من | گم شد دو مهی دو هفتهی من | |
هجرم، ز دو سو، کشید کینه | دهرم، بدو دهره، خست سینه | |
چون مادر من، کجایی آخر؟ | روی از چه نمینمایی آخر؟ | |
خندان ز دل زمین برون آی | بر گریهی زار من به بخشای | |
راندی به بهشت کشتی خویش | رو تافتی از بهشتی خویش | |
زان بی ادبی که بیش کردم | اینک ز فراق زخم خوردم | |
تا خانه بود ز دولت آباد | قدرش نشناسد، آدمیزاد | |
نام تو پناه که لب تو در سخن بود | پند تو صلاح کار من بود | |
امروز همم، به مهر و پیوند | خاموشی تو، همی دهد پند | |
لیکن سخن تو، گر بود هوش، | از هوش توان شنید، نه ز گوش | |
دانم که تو در بهشت جاوید | رخشنده تری ز ماه و خورشید | |
چونست بر تو همسر من | فرزند تو و برادر من | |
«قتلغ» که مرا ز حق تبارک | بودست چو نام خود «مبارک» | |
در معرکه، اژدها نظیری | در مستی باده، شیر گیری | |
آیین غزا تمام کرده | دولت، لقبش حسام کرده | |
در حمله، درست چون پدر شیر | نی همچو من شکسته شمشیر | |
روح تو، که با دور از آذر | باشد چو رفیق روح مادر | |
شاید که باتفاق فرخ | آرید به رحمت خدا رخ | |
گوئید بهر سکون و سیری | ایمان مرا دعای خیری | |
تا چون به سوی شما کنیم راه | ممن چو شما روم الی الله | |
یارب که به رحمت گنه شوی | از گرد گنه، بشویشان روی | |
آمرزش خویش یارشان کن | بخشایش خود نثارشان کن |