امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات) (من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها) از امیر خسرو دهلوی |
' |
من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها | کجا خسبد کسی کش میخلد در سینه عقربها؟ | |
گهی غم میخورم گه خون و میسوزم به صد زاری | چو پرهیزی ندارم جان نخواهم برد ازین تبها | |
چه بودی گر دران کافر جوی بودی مسلمانی | چنین کز یاربم میخیزد از هر خانه یا ربها | |
دعای دوستی از خون نویسند اهل درد و من | به خون دیده دشنامی که بشنیدم از آن لبها | |
ز خون دل وضو سازم چو آرم سجده سوی او | بود عشاق را آری بسی زینگونه مذهبها | |
بناله آن نوای باربد برمیکشد خسرو | که جانها پایکوبان میجهد بیرون ز قالبها | |
سوختهی رخت اگر سوی چمن گذر کند | در دل خود گمان کند شعله گرم لاله را | |
تو ز پیاله میخوری من همه خون که دم به دم | حق لبم همی دهی از لب خود پیاله را |