دیوان شمس/بده یک جام ای پیر خرابات
نسخهٔ تاریخ ۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۴۱ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | دیوان شمس (غزلیات) (بده یک جام ای پیر خرابات) از مولوی |
' |
بده یک جام ای پیر خرابات | مگو فردا که فی التأخیر آفات | |
به جای باده درده خون فرعون | که آمد موسی جانم به میقات | |
شراب ما ز خون خصم باشد | که شیران را ز صیادیست لذات | |
چه پرخونست پوز و پنجه شیر | ز خون ما گرفتست این علامات | |
نگیرم گور و نی هم خون انگور | که من از نفی مستم نی ز اثبات | |
چو بازم گرد صید زنده گردم | نگردم همچو زاغان گرد اموات | |
بیا ای زاغ و بازی شو به همت | مصفا شو ز زاغی پیش مصفات | |
بیفشان وصفهای باز را هم | مجردتر شو اندر خویش چون ذات | |
نه خاکست این زمین طشتیست پرخون | ز خون عاشقان و زخم شهمات | |
خروسا چند گویی صبح آمد | نماید صبح را خود نور مشکات |