دیوان شمس/بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۳۵ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب)
از مولوی
'


بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب آورد آتشی که نمیرد به هیچ آب
بنگر به خانه تن و بنگر به جان من از جام عشق او شده این مست و آن خراب
میر شرابخانه چو شد با دلم حریف خونم شراب گشت ز عشق و دلم کباب
چون دیده پر شود ز خیالش ندا رسد احسنت ای پیاله و شاباش ای شراب
دریای عشق را دل من دید ناگهان از من بجست در وی و گفتا مرا بیاب
خورشیدروی مفخر تبریز شمس دین اندر پیش دوان شده دل‌های چون سحاب