صائب تبریزی (غزلیات)/رفتی و در رکاب تو رفت آبروی گل
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | صائب تبریزی (غزلیات) (رفتی و در رکاب تو رفت آبروی گل) از صائب تبریزی |
' |
رفتی و در رکاب تو رفت آبروی گل | چون سایه در قفای تو افتاد بوی گل | |
ناز دم مسیح گران است بر دلم | این خار را نگر که گرفته است خوی گل | |
آبی نزد بر آتش بلبل درین بهار | خالی است از گلاب مروت سبوی گل | |
از گلشنی که دست تهی میرود نسیم | پر کردهام چو غنچه گریبان ز بوی گل | |
شرم رمیده را نتوان رام حسن کرد | رنگ پریده باز نیاید به روی گل | |
کردم نهفته در دل صد پاره راز عشق | غافل که بیش میشود از برگ، بوی گل | |
صائب تلاش قرب نکویان نمیکنم | چشم ترست حاصل شبنم ز روی گل |