عطار (غزلیات)/ای گشته نهان از همه از بس که عیانی
نسخهٔ تاریخ ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۴۵ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | عطار (غزلیات) (ای گشته نهان از همه از بس که عیانی) از عطار |
' |
ای گشته نهان از همه از بس که عیانی | دیده ز تو بینا و تو از دیده نهانی | |
گر من طلبم دولت وصلت نتوانم | گر تو بنمایی رخ خویشم بتوانی | |
شد در سر کار تو همه مایهی عمرم | آخر تو چه چیزی که نه سودی نه زیانی | |
یک چند در اندیشهی روی تو نشستم | معلوم نشد خود که چه چیزی به چه مانی | |
ای جان و جهان نیست به هر جان و جهان هیچ | آخر تو کدامی که نه جانی نه جهانی | |
دل گفت که جانی و خرد گفت جهانی | چون نیک بدیدم تو نه اینی و نه آنی | |
تبدیل نداری که توان خواند جهانت | تغییر نداری که توان گفت که جانی | |
عطار عیان است که محتاج بیان است | گر اهل عیانی به چه در بند عیانی |